رهایی از استمناء ، نویسنده:(ح ـ ر) نوجوان 17 ساله
رهایی از استمناء
نویسنده:(ح ـ ر) نوجوان 17 ساله
سلام! همه چیز درست از آنجایی شروع می شود که بلوغش گویند. خیلی گفته اند و شنیده ایم.
اما کسی جز من و تو شاید اینقدر دوران بحرانی آنرا درک نکرده باشد. من و تو در دوران سر نوشت ساز زندگی به عادت زشت استمناء مبتلا شدیم و بدانید و آگاه باشید که این تنها یک بیماری است. پس واگیر است و خطرناک. امّا خوشبختانه قابل درمان و پیشگیری است که اکنون من و تو باید درمان شویم، به امید روزی که ما پیشگیری کنیم برای آیندگان. درمانش یک داروی اساسی بیش ندارد؛ دارویش اینجاست؛ آن، «نگاه» است.
من (ح ـ ر) 5/17 ساله در مقطع ورودی به چهارم دبیرستان هستم، از سال پنجم دبستان مبتلا شدم و حال می فهمم دوست ناباب چیست و دوران بلوغ یعنی چه! ولی من پیروز شدم از این جهت که تسلیم نشدم و نوشتم برای تو، چون من هستم که تو را می فهمم و من هستم که خون دل خوردم از برای زندگی ام که با دستان خودم نابودش می کردم و این تویی که انتخاب می کنی زندگی با ذلت یا عزت را و عزتش خداست و ذلتش ...!
و تو عزتش را می پسندی اما پسندیدن تو لازم است اما کافی نیست و کافی بودنش با عمل که همراه شد کامل می شود، می دانم که دوست داری رها شوی پس خوب گوش کن کم یک بار برای همیشه، اگر بدبختی و اگر خوشبخت، راه می جویی برای ادامه ی زندگی، چه بی خدا و چه با خدا، ادامه اش در کم کردن استمناء نیست بلکه در ترک آن است و بدان و آگاه باش که آن همه سختی که در ذهنت تصور می کنی قسم به جان بی ارزشم همه اش آسانیِ آسانی است، اگر و فقط اگر اکنون از قید و بند هرچه بوده و کردی ذهنت را رها کنی و جایگزینش کنی با آنچه ان شاء الله خواهم گفت به عنوان یک رها شده و از این وسواس های ویرانگر دوری گزین که من نویسنده با یک مشت چرت و پرت می خواهم کمی غمت را فرو نشانم و یا بخواهم آوازه ای سر بدهم به خدا قسم نه. اگر صداقت می خواهی همین برایت از جانب من کافی باشد که در لحظه ای که رقیبانم برای کنکور دنیا آماده می شوند من دارم با نوشتن، تو را و خودم را برای کنکورِ فردای قیامت و نزدیک تر از آن برای کنکور زندگی به بندگی آماده می کنم پس قسم یاد کن به آنچه می گویم معتقد باشی و عمل کنی و من هم قسم می خورم تو رها می شوی و زندگی را همه لبخند می کنی!!!
قرار هم نیست با رنج و درد ترک کنی بلکه قرار است ، دوره ی رهایی تو به یکی از خاطره انگیزترین دوران زندگیت در دنیا فانی و افتخار و سر بلندی به خصوص برای دنیای معنویاتِ باقی، تبدیل شود و با ترک کردن چنان اعتماد به نفسی می یابی که اراده ی خاموشت که الآن ویرانت می کند را آدم حساب نکنی و چنان می شوی که چیزی دست نیافتنی نیست از برای تو و هیچ غصه ای نیست از برای چیزی هایی که از دست داده ای زیرا بهتر از آن را بدست می آوری و تو هستی که می مانی و بدان که من به خود خداوند یکتا قسم یاد می کنم که البته توبه اش هر چند شکستی بخشیده است و البته که اگر هستی خداوند هوایت را دارد و البته که اگر طبق یک برنامه ریزی منظم ورزشی، تغذیه ای و معنوی مناسب پیش بروی همه ی آن چیزهایی که از دست دادی و خراب کردی و می خواهی مثلا شنوایی، بینایی، اعصاب، پژمردگی صورت و اندام جسمانی و عضلات پشتت همه بهبود می یابند. خوب است بدانی دنیایی که در آن زندگی می کنیم بر اساس نوعی برنامه ریزی مهیا گشته و خداوند به ندرت در آفرینشش تغییری حاصل می دهد لذا از همین اول می خواهم با واقعیت ها رو به رو شوی و حسّ عدالت و حقیقت جویی است را به کار بیندازی که در این مرحله احساس یعنی دشمن! باید واقعیت را بپذیری و قبولش کنی تا در مسیر آسانِ رهایی دچار یأس و دلسردی و برگشت به گذشته نشوی. اگر قضیه و داستان آن پدری که به فرزندش گفت هر وقت کار بدی کردی میخی به دیوار بکوب و با هر کار خوبی میخی از آن برکش را شنیده باشی و خوب می دانی پس از کشیدن میخ، دیوار مثل روز اولش سالم و زیبا نمی ماند ولی قصه تمام نیست در وادی عشق الهی سکه دو رو دارد یک روی آن واقعیت و روی دیگرش معنویت است اگر تو ترک کنی یقین کن عدالتی که به خاطرش از لذتِ زیان بارِ استمناء گذشتی جای سوراخ های سیاه و ضایع کننده ی دیوار سپید وجودِ تو، ستاره های نورانی می گمارد که نورشان بیش از پیش بر زیبایی ات می افزایند ولی یادت نرود که غفلت و امروز و فردا کردن یعنی سوراخ های بیشتر و ستاره های بیشتر نیست و ستاره های محدود است و هر کس سهمی دارد پس پیش از آنکه دیر شود بیا و با کشیدن میخ های پلیدی و زشتی قدمی به سمت زیبایی برای خداوند زیبا بر دار تا جای آنها را زینت دهد با نور خود و این یعنی اینکه تو،،،!،،، به وادی انسانیت و بندگی خوش آمدی!
سلام بر تو...
از آنجا که خواستم مجموعه ای که تهیه می شود کامل باشد لذا به چند سؤال بنیادین که خودم هم بر اثر مقاربت به این کار، آشفته حال شده بودم و ذهنم مدام مشغول بود، جواب می دهم امید که به معرفت دست یابید.
از آنجا که تفکر در خود ذات الهی ممکن نیست و نهی شده است نه اینکه می توانیم و نمی کنیم و همچنین قرار گذاشتیم که بر اساس واقعیت ها جلو برویم لذا شروع می کنیم به بررسی آنچه به ما مربوط می شود تا بیشتر خودمان را بشناسیم.
خداوند فرشتگانی داشت که او را ستایش می نمودند ولی خداوند سبحان به ستایش و تسبیح هیچ کس نیازی ندارد و این آفریده شدگان هستند که بر اساس گرایش به سوی خداوند و بیش از همه عظمت پروردگار و کمالات نا محدودش به ستایش و تسبیح او روی می آورند و باید گفت اصل آفرینش انسان به سبب عبادت به معنای محدود کلمه نبوده هر چند که عبادت انسان در زمره عالی ترین عبادات مخلوقات الهی قرار می گیرد.
خوب اگر هدف عبادت به معنای خاصّ کلمه نبوده پس چه چیز هدف بوده؟ اگر کمی تدبر و تفکر نماییم خواهیم دانست که خداوند به عبادت ما نیازی ندارد و عبادت ما صرفاً برای پرهیز از فراموشی یاد خداوند و اصل آفرینش بوده خوب حال اگر صرفاً برای عبادت آفریده شده بودیم پس این دنیا و این همه بازیچه و بیهوده کاری برای چه بوده و اصلاً چه تفاوتی میان انسان و فرشته بوده که فرشته بر انسان سجده می کند؟ خوب پس واضح است منظور از آیه ی «و ما خلقنا الجن و الانس الا لیعبدون» منظور از عبادت چیزی فراتر از اینهاست.
عبادت به معنای حقیقی اینهاست: کار، تفریح و لذت بردن، علم اندوزی، تفکر در عالم و کشف اسرار رنهفته در آن، کسب فضایل اخلاقی و دوری از رذایل، خدمت به خلق و هر عمل نیکویی دیگری. عبادت صرفاً انجام نیکی ها نیست نیست بلکه دوری از بدی هم می تواند عبادت باشد مثل همین که ما می توانیم خود ارضایی کنیم ولی می خواهیم این عمل را ترک کنیم.
اما بعد از این باید بدانیم که دنیایی که در آن زندگی می کنیم بسیار فریبنده است و الا اکنون ما دچار این گناهان و سر گرمی های کثیف نمی شدیم و این خاصیت و منش دنیاست و این ما هستیم که با قوّه ی اراده و اختیار و تعقل و تفکر و همچنین هدایت الهی راه درست از غلط را انتخاب می کنیم و عامل سعادت و شقاوت خویش می شویم.
2ـ شاید بپرسید خداوند که به زمان نا آمده (آینده) اطلاع دارد پس دیگر دنیا و گناه و این همه بدبختی و آزمایش برای چه بود؟
در جواب عرض می کنم تصور بفرمایید که اکنون من و شما در صحنه قیامت حاضر شده و حسابمان نیز به جایی آورده شده و نامه عملمان به دست چپمان داده شده و جزء اصحاب شمال بوده ایم و فرشتگان دوزخ ما را می برند تا جاودانه در آتش دوزخ عذابمان کنند. آیا من و شما فریاد اعتراض بر نمی آوریم که ای خدا آخر عدالت و انصافت به کجا رفته که ما آش نخورده و گناه ناکرده و دهان سوخته و سزاوار عذاب شدیم.
بلی. اینجاست که آفریدگار دانا برای رفع ابهام این کج روی و بهانه جویی، ما را دنیایی کرد.
3ـ بعد از سؤال دوم این سؤال پیش می آید که با وجود علم و آگاهی خداوند به آینده، و اینکه هم اکنون آخر و عاقبت کار همه ی ما را می داند چطور این امکان وجود دارد که خودمان و با اختیار خودمان راه راست و نا راست را انتخاب کنیم.
در پاسخ باید گفت که آگاهی خداوند تناقضی با هدایت من و شما ندارد و اگر جز این بود که اصل خلقت و آفرینش انسان زیر سؤال می رفت و در توجیه نیز می توان گفت از آنجایی که هیچ غیر ممکنی وجود ندارد شاید گونه ای از دانستن وجود داشته باشد که ما هنوز به علم آن دست نیافته ایم که با وجود آگاهی از پایان کار، بر نتیجه ی کار تأثیر نمی گذارد و همچنین این آگاهی یک مزیت دارد و آن اینکه این آگاهی سبب می شود تا اگر بنده قدم در بیراهه گذاشت، آفریدگار مهربان با وجود علم به آینده تا حد امکان راه را به وی نشان دهد و یاریش کند و بهشت را ارزانی اش بدارد.
و باید بدانیم که آسانی و فراخی نعمت بهشت، رنج و سختی دنیا را از یاد می برد و هر چند ما با خداوند درباره ی بهشت معامله نمی کنیم ولی این پاداشی است برای هر کس که پس از علم بر گناه توبه کند و در صدد اصلاح بر آید و یادمان نرود که به دنیا آمده ایم تا قیمت پیدا کنیم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. حضرت امیر المؤمنین علی(ع) می فرمایند: ای انسان، اگر قلب خویش را متوجّه ی زیبایی هایی کنی که در بهشت در انتظار توست و پیوسته درباره ی آنها بیندیشی روحت از شوق و اشتیاق به آنها به سوی بهشت پرواز خواهد کرد».
دیگر سخن، اینکه آفرینش خداوند با عشق و دوستی و محبّت نسبت به انسان و بنده اش آغاز شده و خودتان بهتر می دانید عشق و دوستی و محبت با هیچ چیز قابل مقایسه و معاوضه نیست لذا ارزش خالقمان، بیشتر از این تلاش ها برای کسب فضایل به نفع خودمان و برای رسیدن به سر چشمه ی کمالات نا محدود خداوند است؛ خداوندی که... و توصیه می کنم خودم و شما را به قرآن خواندن و تدبر و تفکر در آن تا قلبِ عشق و محبت خداوند را نسبت به اعمالمان به درد نیاوریم و نشکنیم آنگاه که اینگونه با ما سخن می گوید: «ای رسول ما یاد آور زمانی را که به فرشتگان دستور دادیم که بر آدم همگی سجده کنید و آنها تمام سرِ سجده فرود آوردند جز ابلیس و بدین جهت از طاعت خدا سر پیچید. (آیا شما ای فرزندان آدم) مرا فراموش کرده (که فرمان سجده بر شما دادم و گرامیتان داشتم) شیطان و فرزندانش را دوست خود گرفته اید؟ در صورتیکه آنها شما را سخت دشمنند و ظالمان که به جای خدا شیطان را بر گزیدند بسیار بد مبادله کردند.) ـ کهف 50؛ «و کیست ستمکار تر از آن کس که متذکر آیات خدا شده باز از او اعراض کند و از اعمال زشتی که کرده بود (به جای توبه و باز گشت) همه را به کلّی فراموش کند و ما (پس از اتمام حجت) بر دلهای ایشان پرده ی (جهل و قساوت ) افکندیم تا دیگر آیات ما را فهم نکند و گوش آنها را (از شنیدن حق) سنگین ساختیم و اگر به هدایتشان فرا بخوانی دیگر ابداً هدایت نخواهند یافت، کهف 57؛ «ای رسول به امت بگو که می خواهید شما را به زیانکارترین مردم آگاه سازم؟ زیانکارترین مردم آنهایی هستند که عمر شان را در راه حیاتِ دنیای فانی تباه کردند و به خیال باطل می پنداشتند نیکوکاری می کنند.» کهف 104 ـ 105.
خوب قدری در آیات بالا تفکر کنید تا بفهمید عزیزان و دوستان من خدای ما خیلی مهربان و در عین حال تواناست. مهربان است تا نزدش برگردیم تا که البته بخشوده شویم و تواناست تا اگر حاجتی داشتیم بی جواب از درِ لطف و رحمتش باز نگردیم.
دوست ندارم سخن طولانی کنم ولی حیفم می آید از چند معرفت زیبا که بهره ی فراوان بردم از وجودشان شما بی بهره بمانید. پس از این روش های رهایی را ان شاء الله بیان می کنم.
بحثی در چهل حدیث امام خمینی (ره) با عنوان (در موازنه است) آمده است که یکی از تأثیر گذارترین مطالبی بود که تعصب و علاوه بر آن فکر مرا مدت ها مشغول کرده بود و در ی از معرفت برویم گشود امید شما نیز بهره ی کافی را ببرید.«در موازنه است»
.... هر کس هر چه قوی هم باشد و هر قدر به آمال و آرزویش هم برسد، باز هزار و یک آمالش را به دست نیاورده؛ بله در این عالم ممکن نیست آمال انسان اداره شود و هر کس به آرزویش برسد، برای اینکه این عالم دار مزاحمت است و موادی این عالم از اجزای اراده ی ما تأسّی دارد، و میل و آرزوی ما نیز محدود به حدّی نیست مثلاً قوّه ی شهویه در انسان طوری است که اگر زنهای یک شهر به فرض محال به دست او بیاید ، باز متوجه ی زنهای شهر دیگر است، و اگر از یک مملکت نصیبش شد، متوجّه ی مملکت دیگر است.
و همیشه آنچه ندارد می خواهد با اینکه اینها که گفته شد فرضی است محال و خیالی است خام، با وجود این نور شهوت باز فروزان است و انسان بر آرزوی خود نرسیده .... پس انسان همیشه عاشق چیزی است که ندارد و به دست او نیست .
... در هر حال وقتی که انسان فرضاً به مقاصد خود برسد ، آیا استفاده ی او چند وقت است؟ آیا قوای جوانی تا چند وقت بر قرار است؟ وقتی بهار عمر رو به خزان گذاشت، نشاط از دل و قوة از اعضا می رود: ذائقه از کار می افتد؛ طعمها درست ادراک نمی شود؛ چشم و گوش و قوه ی لمس و قوای دیگر بیکاره می شوند ـ لذات بکلّی ناقص یا نابود می شود امراض مختلفه هجوم می آورد؛ جهاز هضم و جذب و دفع و جهاز تنفس کار خود را نمی تواند انجام دهد؛ جز آه سرد و دل پر درد و حسرت و ندامت، چیزی برای انسان باقی نمی ماند پس مدت استفاده ی انسان از این قوای جسمانی، بعد از تمییز و فهم خوب و بد تا زمان افتادن قوا از کار یا ناقص شدن آنها، بیش از سی چهل سال برای مردم قوی البنیه و صحیح و سالم نیست؛ آن هم در صورتی که به امراض و گرفتاری های دیگر که همه روزه می بینیم و غافل هستیم برنخورد.
من عجالتاً برای جنابعالی فرض می کنم در عالم خیال ـ که مایه ندارد! ـ صد و پنجاه سال عمر و فراهم بودن تمام بساط شهوت و غضب و شیطنت، و فرض می کنم که هیچ ناملایمی هم برای شما پیش آمد نکند، و هیچ چیزی بر خلاف مقصود شما نشود، آیا بعد از این مدت کم ، که مثل باد می گذرد عاقبت شما چیست؟ آیا از این لذات چه ذخیره ای کردید برای زندگی همیشگی خود، برای روز بیچارگی و روز فقر و تنهایی خود، برای برزخ و قیامت خود، برای ملاقات ملائکه ی خدا و اولیاء خدا و انبیاء او؟ جز یک اعمال قبیحه ی منکر که صورت آنها را در برزخ و قیامت به شما تحویل می دهند، که صورت آنها را جز خداوند تبارک و تعالی کسی دیگر نمی داند چیست.
تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قیامت و غیر آنها را که شنیدی و قیاس کردی به آتش دنیا و عذاب دنیا، اشتباه فهمیدی؛ بد قیاس کردی. آتش این عالم یک امر عرضی سردی است. عذاب این عالم خیلی سهل و آسان است؛ ادراک تو در این عالم ناقص و کوتاه است. همه ی آتشهای این عالم را جمع کنند روح انسان را نمی تواند بسوزاند؛ آنجا آتشش علاوه بر اینکه جسم را می سوزاند روح را می سوزاند، قلب را ذوب می کند، فؤاد را محترق می نماید. تمام اینها را که شنیدی و آنچه تا کنون از هر کس شنیدی جهنم اعمال توست که در آنجا حاضر می بینی که خدای تعالی می فرماید: «و وجدوا ما عملوا حاضراً» یعنی «یافتند آنچه کرده بودند حاضر» اینجا مال یتیم خوردی لذت بردی، خدا می داند آن صورتی که در آن عالم از آن در جهنم می بینی و آن ذلّتی که در آنجا نصیب توست، چیست؟ اینجا بد گفتی به مردم، قلب مردم را سوزاندی، این سوزش قلب عباد خدا را، خدا می داند چه عذابی دارد در آن دنیا، وقتی که دیدی می فهمیم چه عذابی خودت برای خودت تهیه کردی. وقتی غیبت کردی ، صورت ملکوتی او برای تو تهیه شد، به تو ردّ می شود؛ با او محشور می شوی و خواهی عذاب آن را چشید. اینها جهنم اعمال که جهنم سهل و آسان و سرد و گوارا و مال کسانی است که اهل معصیت هستند؛ ولی برای اشخاصی که ملکه ی فاسده و رذیله ی باطله پیدا کردند، از قبیل ملکه طمع، حرص ، جهود، جدال، شره، حب مال و جاه و دنیا و سایر ملکات پست، جهنمی است که نمی شود تصور کرد؛ صورتهایی است که در قلب من و تو خطور نمی کند که از باطن خود نفس ظهور می کند که اهل آن جهنم از عذاب آنها گریزان و به وحشت هستند، در بعضی از روایات موثقه است که در جهنم یک وادی است از برای متکبرها که او را «سقر» می گویند شکایت کرد به خدای تعالی از شدت گرمی و حرات و خواست از خدای تعالی که اذن دهد او را نفس بکشید؛ پس از اذن نفس کشید که جهنم محتریق گردید.
گاهی این ملکات اسباب می شود که انسان را مخلد در جهنم می کند، زیرا که ایمان را از انسان می گیرند؛ ... خدا نکند که عاقبت معاصی منتهی بشود به ملکات و اخلاق ظلمانی زشت، و آنها منتهی شود به رفتن ایمان و مردن انسان با حال کفر، که جهنم کافر و جهنم عقاید باطله از آن دو جهنم بمراتب سخت و سوزانتر و ظلمانی تر است.
ای عزیز، در علوم عالیه ثابت شده است که مراتب اشتداد غیر متناهی است هر چه تو تصور کنی و تمام عقول تصور کنند شدت عذاب را، از آن شدید تر هم ممکن است. اگر برهان حکما را ندیدی یا کشف اهل ریاضت را باور نداری، تو که بحمد الله مؤمنین، انبیاء، صلوات الله علیهم، را صادق می دانی، تو که اخبار وارده در کتب معتبره ی ما را، که همه ی علمای امامیه قبول دارند، درست می دانی تو که ادعیه و مناجات وارد، از ائمه معصومین، سلام الله علیهم را صحیح می دانی، تو که مناجات مولی متقیان، امیر المؤمنین سلام الله علیه، را دیدی، تو که مناجات سید الساجدین، علیه السلام را در دعای ابو حمزه دیدی، قدری تأمل کن در مضمون آنها؛ قدری تفکر نما در فقرات آنها. لازم نیست یک دعای طولانی را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانی و تفکر در معانیش نکنی، بنده و شما حال سید سجاد علیه السلام را نداریم که آن دعای مفصل را با حال بخوانیم، شبی یک ربع آن را، یک ثلث آن را، با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوی از همه گذشته، قدری تفکر در قرآن کن ببین چه عذابی را وعده کرده که اهل جهنم از مالک می خواهند که آنها را بُکشد هیهات! که مرگ در کار نیست. ببین خدای تعالی می فرماید: یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله آیا این چه حسرتی است؟ که خدای تعالی با آن عظمت با این تعبیر ذکر می فرماید: تدبر کن در آیه ی شریفه قرآن؛ بی تأمل و تدبر از آن مگذر: یوم ترونها تذهل کل مرضعة عما ارضعت و تضع کل ذات حمل حملها و تری الناس سکاری و ما هم بسکاری و لکن عذاب الله شدید. وصف روز قیامت را می کند، می فرماید: «روزی که فراموش می کند هر شیر دهی از آنچه شیر می دهد؛ و می اندازد هر آبستی بچه ی خود را؛ و می بینی مردم را مست، با اینکه آنها مست نیستند و لکن عذاب خدا سخت است».
درست تفکر کن عزیزم، قرآن نعوذ بالله کتاب قصه نیست؛ شوخی با شما نمی کند؛ ببین چه می فرماید:
این چه عذابی است که خداوند تبارک و تعالی با آن عظمت او را وصف می کند به «شدت» و جای دیگر به «عظمت» چیزی را که خدای تبارک و تعالی که عظمت او حد و حصر ندارد و عزت و سلطنت او منتهی ندارد توصیف به شدت و عظمت کند آیا چه خواهد بود؟ خدا می داند عقل من و تو و فکر همه ی بشر از تصورش عاجز است اگر مراجعه به اخبار و آثار اهل بیت عصمت و طهارت کنی و تأمل در آنها نمایی می فهمی که قضیه ی عذاب آن عالم غیر از این عذاب هایی است که فکر کردی قیاس به عذاب این عالم کردن، قیاس باطل و غلطی است.
من برای تو یک حدیث شریف از شیخ جلیل القدر ، صدوق طایفه، نقل می کنم که بدانی مطلب چیست، مصیبت چقدر است؟ با اینکه این حدیث راجع به جهنم اعمال است که سردتر از همه ی جهنم هاست.
... پس اگر اهل ایمانی باید به این حدیث عقیده مند باشی.
... حاصل ترجمه ی حدیث شریف این است که در بین اینکه روزی رسول خدا، صلی الله علیه و آله نشسته بود جبرئیل آمد در خدمتش در صورتیکه افسرده و محزون بود و رنگش متغیر بود. پیغمبر فرمود: «ای جبرئیل چرا تو را افسرده و محزون می بینم؟ گفت: « ای محمد، صلی الله علیه و آله، چراچنین نباشم در صورتیکه امروز گذاشته شد دمهای جهنم» پیغمبر خدا(ص) فرمود: « چه چیز است دمهای جهنم؟ عرض کرد: «همانا خدای تعالی امر فرمود به آتش، بر افروخته شد هزار سال تا سرخ شد بعد از آن امر فرمود به آن افروخته شد هزار سال تا سفید شد پس از آن امر فرمود به آن، افروخته شد هزار سال تا سیاه شد و آن اکنون سیاه و تاریک است، پس اگر یک حلقه از زنجیری که بلندی آن هفتاد ذراع است گذاشته شود بر دنیا، هر آیینه آب می شود دنیا از حرارت آن و اگر قطره ای از زقوم و ضریع آن بچکد در آبهای اهل دنیا، همه می میرند از گند آن». پس گریه کرد رسول خدا(ص) و جبرئیل گریان شد، پس خدای تعالی فرشته ای به سوی آنها فرستاد، عرض کرد: «خدای شما سلام می رساند به شما و می فرماید من ایمن کردم شما دو تن را از اینکه گناهی کنید که عذاب کنم شما را به واسطه ی آن.
ای عزیز، امثال این حدیث شریف بسیار است؛ و وجود جهنم و عذاب الیم آن از ضروریات جمیع ادیان و واضحات برهان است؛ و اصحاب مکاشفه و ارباب قلوب در همین عالم نمونه ی آن را دیده اند درست تصور و تدبر کن در مضمون این حدیث کمر شکن، آیا اگر احتمال صحت هم بدهی، نباید مثل دیوانه ها سر بر بیابان بگذاری؟ چه شده که ما اینقدر در خواب غفلت و جهالتیم؟ آیا مَلَکی مثل رسول الله و جبرئیل بر ما نازل شده و ما را از عذاب خدا ایمن کرده؟ یا اینکه رسول خدا و اولیاء او تا آخر عمر هم از خوف خدا قرار نداشتند و خواب و خوراک نداشتند. ولیّ کار خانه ی خدا از خوف غش می کرد علی بن الحسین علیهما السلام امام معصوم، گریه ها و زاری هایش و مناجات و عجز و ناله هایش دل را پاره پاره می کند ما را چه شده که هیچ حیا نکرده در محضر ربوبیت این قدر هتک حرمات و نوامیس الهی را می کنیم؟ ای وای بر ما و بر غفلت ما! ای وای بر ما و بر شدت سکرات موت ما! ای وای بر حال ما در برزخ و سختی های آن، و در قیامت و ظلمت های آن! ای وای بر حال ما در جهنم و عذاب و عقاب آن!
با اینکه می دانم شاید بهتر و بیشتر از من از مضرّات استمناء آگاه باشی ولی بر خود لازم دانسته تا حد اقل واقعیت آنچه را برای خودم پیش آمده برایت بازگو کنم اگر هنوز در اول راه باشی ممکن است دچار آسیب هایش نشده باشی و باید بدانی جدایی و رهایی از این کار در اوایل آسان است ولی اگر به مانند من در اواسط و اواخر راهی، باید این واقعیت را ای دوست من بپذیری که ادامه دادن راه، یعنی هلاکت شاید قیاس کنی استمناء را با اعمال زشت دیگر مثلا شراب اما چه خوب است بدانی طبق آیه ی صریح قرآن که خداوند می فرمایند: «ای پیغمبر از تو، از حکم شراب و قمار می پرسند؛ بگو در این دو گناه بزرگی است و سود هایی است برای مردم ولی زیان آنها بیشتر از سود آنهاست....» بقره 219 همانطور که دیدید زیان شراب از سود آن بیشتر است ولی افسوس از عمل استمناء که هیچ سودی ندارد که بهانه جویی بخواهیم بکنیم برای انجام و جز اینکه همه اش ضرر و زیان است و تباهی و نابودی هیچ نیست اگر اهل فکر باشید.
هدفم از آوردن این آسیب ها، نا مید کردن تو نبود بلکه هدفم رسانیدن واقعیت هایی بود، که یاد آوری آنها سبب می شود میل و رغبت تو به این کار سست و ضعیف شود و آگاهی است نسبت به عملی که می کنی و عواقبش افزایش یابد تا با یک روش درست و یک اراده ی قوی، زین پس به جای افسوس خوردن به گذشته های ننگین به فکر آینده های رنگین باشی.
از آنجا که لذات مادی دنیا به طور کلی سه دسته بیشتر نیستند از جمله:
1ـ لذات خوراکی 2ـ لذات ظاهری 3ـ لذات جنسی؛ بنابر این آفرینش هم به گونه ای است که برای ارضای کامل هر کدام برنامه ی خاصّی وجود دارد؛ مثلاً لذت های خوراکی باید بیش از حد و نیاز بدن مصرف نشوند و می دانید که طبق برنامه ی دین با روزه گرفتن در ماه رمضان سلامت جسمانی بدن تضمین می گردد 2ـ لذت های ظاهری مثل لباس اتومبیل، خانه و... که استفاده ی از آنها در حدّی که انسان را دچار از خود فراموشی و غرور و باز ماندن از یاد آخرت ننمایند و با الگو گیری از سیره ی اهل بیت _ علیهم السلام ـ مبتنی بر ساده زیستی باشند، همه ارضا می شوند و هم آرامش دنیا را فراهم می سازند و هم عدم باز خواست به سبب بیهوده کاری و اسراف در آخرت.
3ـ و لذت های جنسی که بحث ما در اینجا مربوط به آن است اگر توجه کرده باشید هنگام عمل استمناء تنها اندام مربوط به آن احساس لذت و آرامش کاذب نمی کند بلکه تمام بدن و جسم شما دچار لذت کاذب می شود بنابر این آسیبی هم که از این ناشی می شود بر تمام جسم و روح شما تأثیر منفی می گذارد و راه درست ارضای آن جز با ازدواج میسر نیست اما ما که هنوز سن ازدواج مان فرا نرسیده، می دانم و به شما این اطمینان را می دهم که ان شاء الله طی یکی دو ماه آینده شما کاملاً پاک شده اید و زندگی ای رو به کمال برای آینده تان ترسیم می کنید.
بر اساس یک الگوریتم از سر تا پا برایتان آسیب های جسمانی را می شمارم.
الف) آسیب های مربوط به مغز، اعصاب، روح و روان
1ـ از دست دادن تمرکز و حواس پرتی به خصوص در یکی دو روز بعد از انجام عمل.
2ـ ضعف حافظه و یادگیری ناقص و آشفتگی دهنی به طور که مفاهیم ساده ی درسی برایتان دشوار می گردد و علاوه بر نفهمیدن مطالب جدید، یاد آوری موضوعات گذشته نیز کم رنگ می شود.
3ـ سر درد و سر گیچه و از بین بردن برخی سلول های مغزی.
4ـ اضطراب دائم ناشی از فهمیدن عمل شوم شما بوسیله ی اطرافیان و دوستان.
5ـ افسردگی ناشی از عواقب شوم آن، احساس گناه کردن و عذاب وجدان.
6ـ پرخاشگری و بد اخلاقی و احساس یأس از زندگی و هدف از آفریده شدن.
7ـ بی حوصلگی و خستگی و حزن دائم.
8ـ بی عاطف شدن، کم رو و خاجالتی بودن.
9ـ عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
10ـ از بین رفتن صفای دل و بی علاقگی نسبت به امور معنوی، مجالس دعا و...
11ـ از بین رفتن عزت ، پاکدامنی، شرف و حیا.
12ـ لذت نبردن از دوستی ها و مهر محبت ها در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بریدن از آنها.
13ـ ایجاد خطرات اجتماعی برای خود، خانواده ی خود و نوامیس دیگران.
14ـ سوء استفاده ی جنسی و تجاوز به کودکان.
1ـ ابتدایی ترین و خطرناک ترین آسیب، ضعیف بینایی و پیشرفت تا حد کوری کامل و همچنین مگسی شدن و تار مانند شدن جلوی چشم.
2ـ ضعف قوای شنوایی و ایجاد حالت زنگ در گوش.
3ـ رنگ پریدگی و زردی چهره و از بین رفتن طراوت و شادابی آن.
4ـ گودی دور چشم و کبودی زیر آن.
5ـ پیدایش تغییرات در نخاع و ستون فقرات و منحنی شدن کمر
6ـ ضعف و سستی کمر و خالی شدن پشت از اندام عضلانی
7ـ لاغری بدن و صورت.
8ـ کم خونی بهتر است بدانید به ازای هر قطره منی چهل قطره خون مصرف می شود.
9ـ نامنظمی دستگاه گوارش
10ـ لرزش دست ها و سستی پاها و زانوان.
11ـ کاهش و نا توانی دستگاه ایمینی بدن در مقابل بیماری ها مثلاً سرما خوردگی زود به زود.
12ـ آسیب دستگاه تناسلی و ناتوانی جنسی در تولید مثل؛ از جمله ی اینکه خروج منی با کوچکترین حادثه و برخورد در پسران و ایجاد قاعدگی نامنظم و خروج ترشحات چرکی و احسای درد هنگام قاعدگی در دختران همچنین از دست دادن لذت مقاربت در بعد از ازدواج تا دچار شدن به عقیمی کامل.
آری اینها تنها بخشی از آنچه بود که من با چشم خودم بعضی هایشان را دیدم و با وجود خود به وضوح درکشان نمودم و این اول راه است برای کسی که هنوز میل به ادامه ی این مسیر کثیف داشته باشد و حال اینکه اینها آتش دنیایی اعمال ماست و چه آسیب هایی که تا به حال کشف نشده و چه مصیبت ها و عذاب هایی که در آخرت گریبان گیر توبه کنندگان و رها شوندگان نخواهد شد ان شاء الله.
حال توجه کنید به این حدیث امام باقر (علیه السلام) که قطعاً شامل حال ما می شود: کسی که در خلوت و پنهان معصیت خدا را بکند، خداوند او را به حال خود رها می سازد و به او توجه نمی کند» خوب اگر بدقت در این حدیث بنگرید خواهید دید که این همه بدبختی و ذلت و خواری ای که بر سر ما آمده از کجا ناشی شده آیا حال وقتش نرسیده که برای رهایی آنگونه که شایسته بندگی خداوند و سجده ی فرشتگان بود مدتی دست از هوی و هوس های نفسانی برداریم و عاقبت به خیر شویم. یادمان باشد که هم اکنون نیز ما ولی و سرپرستی داریم که ناظر و شاهد بر اعمال ماست آری امام عصر (عج) قطعاً ما را از ولایت و هدایت معنویشان بهره مند خواهند ساخت اگر به حق آنگونه که شایسته ی تلاش در راه حق تعالی باشد، بکوشیم. حضرت علی(ع) می فرمایند: آیا جوانمرد و آزاده ای پیدا می شود که این ته مانده ی دنیا را به اهلش واگذارد؟ بدانید جان شما بهایی جز بهشت ندارد؛ به کمتر از آنش نفروشید.»
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
چی شده؟ چرا ناراحتی؟ حال که می خواهی رها شوی چرا؟ این همه دلیل برای خندیدن و شاد بودن داری! آری درسته که خیلی چیزها رو از دست دادیم ولی دیگه نباید ازین به بعد از دست بدیم و باید بدونیم اینقد چیزایی هست که می تونیم بدست بیاریم! پس یه لبخند کوچولو بزن! تو روخدا یه تبسم بکن به دنیای پاکی ها! آفرین.
دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی ارزد به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد
از سوم راهنمایی که آثار مخرّب این عمل را متوجه شدم و با چشم خودم به واقعیت مشاهده کردم شروع به کنار گذاشتن این کار کردم حتماً با خود می گویید سه چهار سال طول کشید تا ترک کنی و من با لبخند می گویم نه. من در این سه چهار سال هر کاری برای رهایی کردم اما افسوس و حیف که راه ها یا درست نبوده یا تأثیر گذاری کمی داشته اند. همان توصیه های همیشگی مثلاً اوقات فراغت خود را با خواندن کتاب پر کنید؛ تنها نمانید؛ دوش آب سرد بگیرید؛ به بدن جنس مخالف و حتی لباسش نگاه نکنید؛ افکار جنسی که به ذهنتان خطور می کند را با ذکر خدا بیرون رانید؛ با جنس مخالف ارتباط بر قرار نکنید و از این جور حرف ها که من نمی گویم مؤثر نیست اما تأثیر گذاری چندانی ندارد برای رهایی از این گناه دست و پا گیر.
در پس همه ی این حرف ها و راه روش ها خداوند راهی را جلوی رویمان قرار داده بود که بی اعتنا و بدون توجه از مقابل آن می گذشتیم و دریغ که نجات ما در آن بوده ولی قبلش بگذارید چند نکته را یاد آوری کنم.
اگر متوجه شده باشید احساس نیاز به مقاربت به استمناء یک الگوی منظم دارد بدین معنا که این احساس در هر دو روز یکبار هر هفته یک بار هر ده روز یکبار و همین طور الی آخر ، اکنون اگر بر اثر خواندن نوشته ها دچار نیاز به ارضای استمناء شدید کمی صبر پیشه کنید تا حرف هایم تمام شود.
باید همین الآن در پیشگاه الهی قسم یاد کنید که حرفهایم را به بازیچه نگیرید و با اعتقاد کامل به آنچه می گویم عمل کنید و یقین بدانید موفقیت و راه رهایی شما در آن است.
آنچه را که می گویم کلید و راه نجات است، خود من هم تا وقتی که نتیجه ی اسرار آمیز و معجزه آسای آن را ندیدم باور نمی کردم. با اینکه بارها و بارها چشم به این آیه ی قرآنی افتاده بود که «ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمان (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را از عمل زشت محفوظ دارند که این بر پاکیزگی (جسم و جان شما) اصلح است و البته خداوند به هر چه می کنید کاملاً آگاه است» نور 30 ـ « ای سول ما به زنان مؤمن بگو تا چشمان (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را از عمل زشت محفوظ دارند و زینت و آرایش خود را جز به آنچه (معین است که) ظاهر باشد به بیگانه آشکار نسازند و....» نور 31.
خوب راز را دانستید آری راز [چشم یا به عبارت دقیقتر نگاه است) در واقع این نگاه کردن است که باعث پرورده شدن افکار جنسی در خیال می شود و خیال نیز از آنجا که توانایی دستیابی به آنچه چشم دیده را ندارد؛ می خواهد با خود ارضایی خودش را ارضا کند و این نگاه است که قوّه ی اراده را سلب می کند و همه ی آنچه که تا کنون کسی نیافته بودش، برای رهایی از استمناء،خدای مهربان به وضوح در این آیه بیان کرده بود.
ولی ما بصیرت به دریافتش نداشتیم.
ملاحظه نمودید همانطور که گفتم چقدر راه حل ساده ای بود ولی گمان می کنم اکنون در دلهایتان به شک و تردید افتادید دوستان من چه بسا بمب اتمی به وزن چند کیلو، کشوری به وزن میلیاردها تن را متلاشی کند، من خود به شخصه به معجزه نگاه اعتقاد داشتم تا اینکه به این آیه شریفه برخوردم و اعتقادم به جزئی از باور وجودیم تبدیل گشت.
پس هر که راه نجات می خواهد باید تقوا پیشه کند و چشم پوشی نماید و هر که باور ندارد، گمراهی و نادانیش هلاکش خواهند نمود.
دوستان! الآن که عزمتان راسخ و قدمهایتان همراه با اراده یتان استوار و محکم است اگر نیاز به ارضای این عمل ندارید یا چندی پیش مرتکب این عمل شدید یا می خواهید اکنون یا بعداً مرتکب شوید بهتر است پس از خواندن این مطالب برای همیشه کار را یکسره کنید و آخرین باری باشد که مرتکب این عمل ناپسند می شوید اما قبل از آن مطالب را به پایان برسانید تا به برگشت مسیرتان منتهی نشود و دچار خطا نشوید.
همانطور که گفتم دوره ی احساس نیازتان منظم است یعنی یک هفته ، ده روز یا ... پس باید بتوانید برای اولین بار تا دو برابر مدت زمانی که دوره ی نیازتان است صبوری پیشه کنید و این صبوری میسر نیست جز با چشم پوشی و نگاه نکردن به تحریکات چگونه نگاه نکنیم یا اصلا به چه نگاه نکنیم؟ پاسخ: به هر آنچه که احساسات جنسی را بر می انگیزد نگاه نکنید این نگاه نکردن فقط مخصوص نگاه به نا محرم نمی شود بلکه شامل اشیاء یاد آورنده این عمل نیز می شود مثلاً عکسی یا یک یادگاری از دوست دختر و یا دوست پسر خود دارید با دوست دختر و یا دوست پسر خود پیامک های عشقانه می دهید و صحبت می کنید؛ اینها همه عاملی هستند که در تناقض با این امر ترک می باشند. پس بدانید که اگر هدف شما چیزی جز ترک کردن این عمل نا پسند نیست باید این کارها را انجام ندهید هر چند این کارها از نظر دینی نیز مورد قبول نیست ولی این را بدانید که پس از ترک می توانید به بعضی از امور پیش از ترک و هنگام ترک که رها کرده بودید بپردازید اما با شناختی که من دارم بعید می دانم که اگر دنیا را به شما بدهد حاضر به برگشت حتی برای مدت زمان اندکی به گذشته ی ننگین خود باشید. زیرا آنچه را که بدست می آورید ارزشی فراتر از این رذیلت های پوچ و بیهوده دارد پس چه الآن و چه هر وقت دیگر که می خواهید شروع به ترک کنید بهتر است بدانید در مرتبه ی اول تلاش برای ترک، چشم پوشی کردن و صبوری، شانس شما خیلی بالاست برای موفق شدن پس توصیه می کنم همان اول تیر خلاص را بزنید زیرا که به مرور شعله ی وجودی شما طراوتش رو به سردی می گذارد و اگر یک نگاه زهر آلود باعث بازگشت شما بشود از شور و اشتیاق شما می کاهد اما فراموش نکنید در جنگ هم پیروزی است و هم شکست و شما که با ایستادگی پا در میدان گذاشته اید باید به هر نحوی که شده پیروز و فاتح میدان زندگی در این امر خطرناک و مهم و سر نوشت ساز شوید راستش نمی دانم چطوری بگویم اما همین بس که در برخورد با آنچه باعث تحریک شما می شود چنان «نه» بگویید چنان «نه» بگویید و به «نه» گفتن خود یقین داشته باشید که خانه ی مرغان هوا که چه عرض کنم؛ دنیای مرغان هوا را بر سر نفس سر کشتان خراب کنید و این خرابی نفس، منجر به آبادانی و سازندگی روح و معرفت در وجودتان خواهد شد.
پس همین الآن قرار می گذاریم و بر سر قرارمان نیز می مانیم آری هم اکنون.
اگر پوستر و عغکس بازیگر و یا شخصیتی دوست داشتنی در اتاقتان دارید را در مدت رهایی از خود دور کنید؛ ارتباط هایتان را به هر نحوی که شده با جنس مخالف قطع کنید نه اینکه کم کنید بلکه به کلی نابود سازید؛ اگر در منزل ماهواره دارید و یا امکان دسترسی دارید فقط همین یکبار به من اعتماد کنید و قید آن را بزنید هرچند داستان مورد علاقه تان به اوج جذابیت خود رسیده باشد پس ماهواره ممنوع ، اکیداً ممنوع. گاهی تلویزیون نیز مایه تحریک است اما اگر در حدّی که اطمینان به تحریک شدن می دهید را ندارید ، مانعی ندارد اصلاح موهای زاید را در این مدت رها کنید از دوستان خود آنان که رفتاری همانند جنس مخالف دارند و یا چهره ای به آن مانند، تا پایان رهایی زیاد ارتباط بر قرار نکیند زیاد به مکان های شلوغ نروید اگر نگاه نکیند یقین بدانید حس نیاز به سراغتان نمی آید و آنچه می آید نتیجه ی نگاه های گذشته ی شما بوده پس زین پس نه اکنون و نه بعداً هرگز نگاه نکنید که در موارد مشابه توانایی مقابله داشته باشید و راه مقابله با این افکار این است بلافاصله پس از خطور به ذهن، ذهن خود را کاملاً گول بزنید و به موضوع جالب و حتی چرتِ دیگری فکر کنید و چه انحراف دادن بهتر آن به سمت خداوند. خیلی خودتان را آرایش نکنید و به خود نرسید همچنین لباس های محرک نپوشید بدن خود را تمام عریان نکنید و به بدن خود نیز نگاه نکنید هر آنچه دقت کنید هر آنچه که می خواهد شما را به بازگشت به گذشته و انجام عمل سوق دهد را بلافاصله ترک کنید و رهایش سازید اگر در خواب یا به هر طریقی جنب شدید بلافاصله بدون فوت وقت غسل کنید.
خوب دوستان عزیز پس راه درمان شد همان نگاه نکردن و تقوای پیشه کردن اما اصلاً به این چه اکنون می نویسم توجه نکیند ولی امکان بر گشت وجود دارد اگر بر گشتید باید بدانید هیچ گاه دیر نیست باز دو مرتبه همان راه قبلی را با آگاهی بیشتر بپیمایید و یقین بدانید اگر بار اول نشد، بار دوم نشد و همین طور نشد ولی بالاخره می شود زیرا برا اثر این تکرار و ممارست چنان تسلّطی بر خود پیدا می کنید که هرگز دیر شدن معنا پیدا نمی کند ولی باید بگویم اگر باز گردید همه اش تقصیر نگاه خواهد بود ببنید من چند بار گفتم نگاهتان را حفظ کنید پس به حق نگاهتان را خوب حفظ کنید ببنید حافظ چه زیبا می گوید:
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید یا جان رسد به جانان یا جان ز تن بر آید
به سه حدیث گرانبها از امیر المؤمنین(ع) گوش جان بسپارید.
1ـ تعجب می کنم از کسی که نا امید می شود در حالیکه استغفار با اوست.
2ـ کار کرد مستمر و پر نشاط بهتر از کار بسیار و ملالت آور (وموقت است).
3ـ به خداوند چنان امید وار باش که اگر با تمام گناهان اهل زمین در پیشگاه او حاضر شوی، احساس کنی تو را می بخشد.
در آخر این بخش باید بگوییم گمان نکیند تنها برای خودتان زندگی می کنید نه چه بسا، بسیاری از جمله پدر و مادر، خواهر و برادر ، خاله و دایی و عمو و عمه و دوستان و آشنایان، موفقیت و سر بلندی شما را می خواهند و شما مایه ی حرکت آنها هستید امید آنها به شما است پس یادت باشد تو تنها نیستی و تنها برای خودت نمی کوشی بلکه دنیایی منتظر همت والای توست.
امام علی(ع) « شب و روز از تو می گیرند پس تو هم از شب و روز بگیر».
ادامه مطلب برای موقعی است که شما با تلاش با نفس و «نه» گفتن به خواهش های نفسانی به درجاتی از تسلط بر خود دست یافته اید. در این زمان اگر دچار احساس نیاز و بازگشت به این عمل شوم شدید ذکر این نکات می تواند مفید باشد.
خیلی این عمل را انجام داده اید؛ به من پاسخ گویید اولاً چه چیزی نصیبمان شده و ثانیاً احساس پشیمانی نسبت به انجام این عمل را چه موقع احساس می کردید؟
در پاسخ خواهید گفت فقط جز یک لذت کاذب و دروغین و بد بختی چیزی نصیبتان نشده و بلافاصله پس از مقاربت به این عمل دچار پشیمانی و افسردگی می شدیم و حسرت به دل که ای کاش می مردیم و مرتکب این عمل زشت نمی شدیم خوب عزیزان من اگر راست می گویید همین الآن ثابت کنید که اگر بمیریم مرتکب این عمل نمی شویم و لازم است خاطر نشان کنم که بر اساس تجربیات به یقین عرض می کنم که احساساتی که بعداً به شما دست می دهند ناشی از دوره ی تکرار شما در گذشته نسبت به این عمل است همان دوره ی منظمی که شما نیاز به خود ارضایی پیدا می کردید پس باید بدانید که این احساس در شب و روز دوره ی تکرار است و اگر شما آن شب و روز را با موفقیت پشت سر بگذارید یقین بدانید افکار پریشان دست از سر شما بر خواهند داشت.
و سخن آخر و زحمت کوتاه بالاخر روز ترک می کنید اما هشدار می دهم شما را از این ترک کردن شاید تعجب کنید اما جای تعجب دارد زیرا امکان بازگشت در هنگام رهایی خیلی زیاد است. می پرسید چگونه؟ آری به شما خواهیم گفت.
پس از اینکه ترک می کنید خیلی از چیزها در شما زنده می شوند مانند شادابی، اعتماد به نفس، هیجانات و خیلی استعدادهای دیگه اما در این کنار یک غده ی سرطانی نیز پرورزش می یابد و آن «غرور» است من یک دفعه یک ماه و نیم موفق شدم و در حالیکه در اوج شادی به سر می بردم لحظه ای غرور مرا چنان به زمین زد که تا مدت ها توان بر خاستن نداشتم. در یک لحظه ی ناگهانی با خود گفتم من که ترک کرده ام و اگر یک بار دیگر به قصد لذت انجام دهم مشکلی پیش نخواهد آمد اما انجام دادن همان و گرفتار شدن همان.
و تو ای دوست خوب من اکنون مانند کوه ایستاده ای با یک دنیا از تجربه و امید به فرداهای روشن می خواهی قدم بگذاری. پس بر گذشته و شکسته و ریخته افسوس مخور و به صبر بلندی جوی و بدان هر که را رنج بیش گنج بیش...
اگر رفتی دیگه بازنگرد که اینجا جز سیاهی چیزی نیست و برای آخرین توصیه بشنو خواست خداوند مهربان را «ای مردم تقوای خدا پیشه کنید و بترسید از روزی که نه هیچ پدری بجای فرزند و نه هیچ فرزندی به جای پدر پاداش گیرد همانا وعده ی خدا حق است پس مبادا زندگانی دنیا شما را فریب دهد و شیطان از عقاب خدا، به بخشش سخت مغرور تان گرداند» لقمان 33.
نظرات شما عزیزان: